\ do not stop /
نمیدانم از بی پروایی های جوانی ام بگویم
یا از سکون و عادی شدن امروزم...
خجالت زده ام
از تمامی پل های خراب شده و خراب کرده پشت سرم
از واژگانم نیز...
و امروز باز آمده ام
بعد ترکی از عادات روز مره ام
امروز روز رهایی من است
و بزرگترین پند من به آدمیان این است
عزیزانم، گاهی چشم فرو بستن و نادانی بهتر از دانستن و حقیقت است...
که ژرفا و سنگینی حقیقت گاهی عجیب میشکند کمر انسان را
و بهبودی نخواهد داشت...
بدرود زندگی
بدرود حرکت...
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 16:23 توسط کاوه
|