گاهی اوقات یه حرفایی هست که باید به کسی نگی،
باید کسی ندونه، نه این که واست دردسر میشه بلکه احتمالش هست طرف نتونه با این فهم
کنار بیاد و دستشو ببره!
اما من میگم حالا اگه میبینید واستون سنگینه
این مطلبو نخونید و یه کامنت خیلی زیبا بود و موافقم و... بگذارید و بگذرید
اما اگه تنتون میخاره! بسم اله
و اما مطلبی که میخوام خدمتتون عرض کنم
توجه کنید انسان موجود بسیار پیچیده ایِ و به
نظر من میتونه خیلی ساده هم باشه
بزرگان گفتند سخن برانید تا بدانند کیستید
پس نکته اول میشه: حرف زدن هر کس برابر با
شناخت طرف مقابل هستش
حالا نکته مهمتر اینکه چطور میشه از حرف زدن
طرف مقابل به شناختش رسید!؟
اینطور که بر فرض مثال :
حامد: زمونه خیلی بد شده
مهرداد: چطور؟
حامد: مگه تو این جامعه زندگی نمیکنی؟
مهرداد: خوب چرا، اما نمیدونم از چه لحاظ میگی
زمونه بد شده!
حامد: امروز طرفای -----
یه دختر رو سوار ماشین کردن و بعدش زورگیری و...
مهرداد: جدی؟ آخ آخ بیچاره دختره و خانوادشون
حامد: حالا کجاشو دیدی؟ پسره میرفته خونه تازه
عروس داماد ها رو نشون میکرده بعد سر فرصت که شوهره از خونه میرفته سرکار به عنوان
کارمند اداره برق در میزده و داخل میشده و...
مهرداد: نه بابا؟
حامد: آره مامان! همینطوری به 20 – 30 نفر
تجاوز کرده تا اینکه گرفتنش و...
مهرداد: ای بابا ناراحتمون کردی حامد، تو چه
دنیایی داریم زندگی میکنیم
حامد: آخه از چی بگم
برات؟ خواهر فلانی رو میشناسی؟.....
در نمونه بالا به نظرتون میشه حامد یا مهرداد
رو شناخت؟
در اینجا بیشتر مهرداد شنونده بود تا حامد پس
میریم سراغ حامد تا بشناسیمش!
دوستان توجه کنید وقتی یکی نسبت به یه قضیه
زیاد مانور میده و ازش تعریف میکنه به هر اندازه که روی اون موضوع تاکید میکنه و
حرف میزنه به همون اندازه طرف مقابلتون اصطلاحا بهش دچاره!
یعنی چی؟
یعنی آقا حامد = تجاوز، زورگیری، فساد، شهوات
ما احادیث زیادی در باب فکر کردن و حرف زدن
داریم
حرف زدن که بیان شد قبلا
و اما فکر کردن:
امام علی: هر که به پلیدی ها و گناه زیاده بیاندیشد
بدان گرفتار شود و هر که به خیر زیاده بیاندیشد بدان نایل شود...
جالب اینجاست کسانی از حوادث و اتفاقات روز
باخبرند و با لحنی تند از آنها یاد میکنند و ابراز تنفر دارند و از این مسائل
برائت میجویند که مدام در روزنامه ها و تلویزیون و تلتکس و اینترنت و ماهواره به
دنبال حوادث جدیدند!
آیا واقعا این تمایل قلبی است و نشان دهنده
علاقه فرد به این دست مسائل است یا تنفر و بیزاری؟ مسلما علاقه، مسلما لذت چرا که
برای مثال: انسان وقتی از بوی بد متنفر است چطور ممکن است همواره در طلب بیشتر
بوییدنش باشد؟
پس یقین بدانید دهانی که باز شد آدمی را شناساند...
پ.ن: ویرایش نکردم این متنو خواهشا هرجاش مورد داشت بگید